مشاوره, مطالب انگیزشی

خاطره آموزنده از مشاوره کنکور

خاطره آموزنده از مشاوره کنکور

خاطره مشاوره کنکور و رتبه برتر کنکور خانم حسین زاده دانشجوی پزشکی مشهد

خاطره رتبه برتر کنکور درباره ی بحران روز کنکور و مدیریت آن

 

خاطره مشاوره کنکور

حدود سه سال پیش بود .محل برگزاری کنکور دانشگاه بهشتی بود .صندلی ِمن دقیقا وسط سالن بود از همون ابتدای جلسه سروصدای بچه ها ازار دهنده بود .استرس تمام وجودمو پر کرده بود .سوالات عمومی را به همراه پاسخ برگ داخل کاوری براساس هرصندلی و مشخصات شخصی که نشسته پخش میکردند .

سوالات برام سخت بود و این استرس من رو بیشتر کرد ولی یاد این جمله دبیر عربی افتادم که می گفت هر وقت دیدی از پس سوالی برنمیای با خودت بگو: (قطعا برای همه دشوار است.)می دونم این واقعا صد درصد درست نیست ولی گاهی بهتر است که خودمون رو گول بزنیم ودید مثبت به مسائل داشته باشیم به هر حال این جمله قدری من رو اروم کرد.

ولی قسمت سخت ماجرا دقیقا از زمانی شروع شد که دوستان سیاهی لشکر اقدام به ترک جلسه کردند این شرایط رو برای من سخت کرد چون من دقیقا وسط سالن بودم ومراقب یک پیرمرد که اصلا هیچ کنترلی بر حوزه نداشت نتیجه اینکه حواسم کاملا پرت شد.با اصرار دختری که کناریم بود واون هم مثه من داشت شرایط سختی رو میگذروند ما رو به ته سالن بردند جای دونفر که سر جلسه نیامده بودند.

مشکل بزرگتر

اما قسمت بدترش زمان پخش دفترچه های اختصاصی بودخوب همون طور که گفتم دفترچه هارو براساس صندلی میدهند ومن روی صندلی فرد دیگری نشسته بودم .دفترچه اون شخص رو گرفتم وچون دقتی روی این موضوع نداشتم سوالات رو پاسخ دادم تا اول شیمی رسیده بودم ,که ناگهان دیدم دختری که با من عقب امده بود شروع به گریه کرده و دوتا اقا دورش جمع شده اند.تقریبا اخرین ساعات امتحان سپری می شد من با تعجب به دختر نگاه کردم که برایش اب و قند اورده بودند.باخودم گفتم خوب سوالاش واقعا سخته ولی این که گریه نداره و حتی اون لحظه فکر هم نکردم چه بلایی سرم امده.

تا اینکه دو اقای دیگر سمت من امده اند و گفتند سوالاتت اشتباه انگار اب سرد روی سرم ریختند تمام بدنم یخ کرد و مداد از دستم افتاد فک کنم سکته کردم .بعد با همون دهن کج شده گفتم حالا چیکار کنم ؟
گفتن استرس نداشته باش .در واقع گفتن این حرف ساده است ولی چه طور میشد اروم بود؟!
بعد گفتن دفترچه ی سوالات خودت رو بهت میدهیم وتو باید تک تک سوالات رو از دفترچه خودت و دفترچه ی فردی که جواب دادی پیدا کنی دوباره پاسخ نامه ات رو پاک کنی و از اول وارد کنی این درحالی بود که من هنوز به شیمی جواب نداده بودم.

تقریبا نیم ساعت وقتم گرفته شد تا سوالات رو پیدا و از اول در پاسخ نامه ام وارد کنم .در حالی که بدنم یخ کرده بود و دستم میلرزید.والبته میدونستم که وقت اضافه هم داده نمیشه …..

اما شما فک میکنید من کم اوردم؟؟!!

نه اصلا با اینکه امیدی به کنکور نداشتم ولی این اتفاق مثل یک موشک پرتاب کننده بود میدونید چرا؟
چون انگار من از خواب بیدار شده بودم که میبایست در زمان کوتاه باقی مانده از چیزی که برایش زحمت کشیده بودم دفاع کنم.
منم همینکارو کردم برگشتم و سوالاتی که به نظر ساده بود حل کردم و اینطوری به درصدهام افزدوم.
خیلی ها میگن اگه این اتفاق نمی افتاد شاید تو الان دانشکده بهتری قبول میشدی
ومن در جواب میگم شاید اگه اون اتفاق نبود من هنوز باور نداشتم که دارم برای اینده ام میجنگم…
من با ارامشی که تمام مدت سعی کردم حفظ کنم تونستم یک بحران رو طی کنم نمیدونم سرنوشت اون دختر چیشد ولی

من از جایی هستم راضیم

رتبه برتر کنکور , کنکور تجربی , پزشکی , مشاور کنکور , مشاوره کنکور,خاطره مشاوره کنکور

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *